24 بهمن 1397 - 09:23

نشست «مشرق» درباره طالبان و آینده افغانستان؛

زارعی: طالبان با القاعده تفاوت بنیادین دارد/ در چارچوب فکری طالبان مقوله‌ای به نام جنگ با شیعه وجود ندارد/ بخشی از هزینه‌های طالبان توسط خود مردم تأمین می‌شود/ طالبان در بعضی احکام مانند شیعه عمل می‌کند/ باقری: مناطق تحت کنترل طالبان از ۳ درصد به بیش از ۴۷ درصد رسیده/ تمام کشورهای منطقه از به قدرت رسیدن طالبان نگران هستند
کد خبر : 2291

پایگاه رهنما:

به نقل از مشرق ،گروه طالبان پدیده پیچیده‌ای است؛ گروهی مسلح از قوم پشتون افغانستان که در اوج درگیری‌های داخلی این کشور در دهه ۹۰ میلادی شکل گرفت و به سرعت توانستند تا پایتخت افغانستان را نیز تصرف کنند؛ پیشروی سریعی که جز با حمایت سرویس‌های اطلاعاتی و حمایت تسلیحاتی برخی کشورها، امکان‌پذیر نبود. طالبان در سال ۷۵ امارت اسلامی افغانستان را تشکیل داد و با تاثیرپذیری از تفکرات سلفی-وهابی و حرکت به سمت افراطی‌گری، بیش از ۵ سال دوام نیاورد و با حمله آمریکا به افغانستان، دولت طالبان نیز ساقط شد.

طالبان با گذشت دو دهه از پیدایش خود، حالا تا حدودی دچار دگردیسی شده و به مذاکرات سیاسی روی آورده است. البته این گروه در شرایطی به میز مذاکره رضایت داده که نه در موضع ضعف، بلکه به لحاظ سرزمینی، دستکم ۴۰ (الی ۵۰ درصد) درصد خاک افغانستان را تحت تصرف دارد.

امروز گروههای مختلفی در حال مذاکره با طالبان هستند و هریک مسیری را برای رسیدن به توافق با این گروه طی می‌کنند؛ گروههای از طرف دولت افغانستان، گروهی به ریاست نماینده ویژه دولت آمریکا، و البته جمهوری اسلامی ایران.

برای فهم بهتر چیستی طالبان، روند تکامل این گروه تا رسیدن به مقطع فعلی و آنچه انتظار می‌رود با روندهای کنونی برای آینده این گروه و کشور افغانستان رقم بخورد، نشستی را با حضور کارشناسان و متخصصان این حوزه در پایگاه خبری مشرق انجام دادیم که قسمت اول آن در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

آقای دکتر سعدالله زارعی کارشناس مسائل منطقه و آقای دکتر باقر باقری کارشناس مسائل افغانستان مهمان این نشست بودند که متن زیر ماحصل گفتگویی چندساعته با این دو کارشناس برجسته است که مخاطبان محترم را به مطالعه آن دعوت می‌کنیم

مطالعه این گفتگو تصویر روشنی از گذشته و امروز گروه طالبان، جایگاه آن در افغانستان امروز و پیش بینی آینده آن در عرصه سیاست و حاکمیت افغانستان ترسیم خواهد کرد.

*************

طالبان با القاعده تفاوت بنیادین دارد / طالبان به دو دسته تقسیم می‌شود

مشرق: توضیح کوتاهی درباره پیدایش طالبان و وضعیت فعلی طالبان بفرمایید.

سعدالله زارعی: بسم‌الله الرحمن الرحیم پیدایش جنبشی به نام طالبان یا به قول خودشان طالب در افغانستان برمی‌گردد به شرایطی که در دوره مجاهدین در افغانستان وجود داشت در دوره حکومت مجاهدین که بعد از سقوط حکومت مارکسیستی در افغانستان شروع شد، دوره‌ای که مرحوم ربانی، آقای مجددی صیاف، آقای حکمتیار و بعضی از شخصیت‌های معروف افغانی حکومت را به دست گرفتند. منتها خیلی زود درگیر نزاع‌های داخلی شدند درگیری‌هایی که به درازا کشید و به کشته شدن مکرر تعداد زیادی از مردم در افغانستان منجر شد.

درگیری‌ها در این اواخر دوبخشی بود یعنی یک‌طرف نیروهای شمال بودند آن روز که تاجیک‌ها، ازبک‌ها، هزاره‌ها و شیعیان را شامل می‌شوند یک‌طرف ماجرا هم نیروهای جنوب بودند که اصطلاحاً به آنها می‌گفتند پشتون‌ها یا احزاب هفتگانه که در جنوب بود و احزاب هشت‌گانه در شمال بود و این‌ها باهم درگیر بودند و این درگیری‌ها بیش از ۵ سال به درازا کشید.

بعد از آن آرام آرام یک جریانی از درون پشتون‌ها به وجود آمد که این‌ها از سال ۱۳۷۳و۱۳۷۴ شروع به حرکت کردند و در سال ۷۵ قدرت را در کابل به دست گرفتند این‌ها پشتون بودند ولی نیروهای جدید پشتون به‌حساب می‌آمدند آن احزاب هفتگانه‌ای که ذکر کردیم این‌ها داخل آن احزاب نبودند این‌ها یک رویش جدیدی بودند در قوم پشتون که با سرعت توانستند از روستاها و شهرهای کوچک مرز شروع کنند و به‌سرعت بیایند جلو و در سال ۷۵ کابل را بگیرند.

آن موقع بحث‌های زیادی مطرح شد مبنی بر اینکه این‌ها با کمک چه سرویس‌هایی به وجود آمده؟ چه کشورهایی حمایت می‌کنند؟ نقش سرویس اطلاعاتی پاکستان (ISI) چیست؟ نقش دولت پاکستان، دولت عربستان، دولت امریکا چیست؟ راجع به این موضوع حرف‌وحدیث‌های زیادی مطرح شد که حالا ما هم اینجا در مقام ارزیابی این بحث که منشأ پیدایش طالبان در افغانستان چیست نیستیم.

این‌ها در سال ۷۵ آمدند امارت اسلامی را اعلام کردند منتهی چون طوری توأم با افراطی‌گری بود سبب حساسیت کشورهای همسایه شد و طالبان تا زمانی که در سال ۱۳۸۰ ساقط شد عملاً نتوانست یک رابطه گرمی را با کشورهای منطقه داشته باشد با بعضی کلاً قطع ارتباط بود و با بعضی رسمی. حکومت طالبان عملاً چندان به رسمیت شناخته نشد و برخی دولت‌ها مثل پاکستان به‌صورت غیررسمی مرحله‌ای با طالبان ارتباط برقرار کرد و پرونده حکومت افغانستان هم در دوره طالبان در دست ISI پاکستان بود. خود این هم نشان‌دهنده این بود که حتی پاکستانی‌ها ترجیح می‌دادند که به‌طور رسمی رابطه سیاسی با طالبان نداشته باشند.

تا اینکه به‌هرحال قضایای ۱۱ سپتامبر پیش آمد و آمریکایی‌ها، افغان‌ها را متهم کردند که عامل انفجار برج‌های دوقلوی منهتن هستند و امریکا طی بیانیه‌ای رسمی از حکومت طالبان خواست که نیروهای القاعده را که به‌عنوان عامل انفجار برج‌ها معرفی می‌کرد تحویل بدهد و طالبان هم می‌دانست که آمریکایی‌ها دنبال بهانه‌جویی هستند واکنش مثبتی نشان نداد. درنهایت در تاریخ ۱۵ مهر سال ۱۳۸۰ حمله به افغانستان از طرف آمریکایی‌ها شروع شد و در دوره کوتاهی تحت شرایطی طالبان سقوط کرد.

من در اینجا دوتا نکته بگویم مطلب اول این است که بعضی‌ها القاعده و طالبان را یکی می‌گیرند که اشتباه می‌گیرند گاهی تاریخ طالبان را پیوند می‌زنند با تاریخ القاعده و به‌گونه‌ای صحبت می‌کنند مثل‌اینکه طالبان ادامه القاعده است یا طالبان همان القاعده است یا طالبان شعبه‌ای از القاعده است، درحالی‌که این‌طور نیست و یک تفاوت بنیادینی بین القاعده و طالبان وجود دارد که حالا من مختصر بهش اشاره می‌کنم نکته دوم این است که برخلاف گروه القاعده که یک گروه بین‌المللی است و شعارش و هدفش هم یک شعار بین‌المللی است و قائل به تشکیل خاصی از حکومت در همه کشورهای اسلامی است و مأموریت خودش را حداقل جهانی و بین‌الملل اسلامی معرفی می‌کند ولی طالبان داعیه بین‌المللی مطلقاً ندارند و حداقل چیزی که دنبال می‌کند تشکیل امارت اسلامی در افغانستان است.

ضمناً طالبان به‌طورکلی به دودسته تقسیم می‌شود یک دسته طالبان ملی است همه‌ی شخصیت‌هایی که می‌شناسیم به اسم و همین‌هایی که بودند در حکومت و الآن دارند سعی می‌کنند به قدرت برسند مثلاً ملا منصور که کشته شد. این‌ها طالبان ملی هستند یعنی در سطح افغانستان فکر می‌کنند و به تشکیل حکومتی در افغانستان فکر می‌کنند.

دسته دوم که کمتر دیده می‌شود طالبان منطقه‌ای و محلی است، یعنی مردمی که هواداران طالبان هستند سربازان و نیازهای مالی طالبان را تأمین می‌کنند این‌ها جمعیت‌های بسیار بزرگی هستند و تقریباً در همه استان‌های پشتون نشین افغانستان این‌ها هستند و جمعیت‌های میلیونی را شامل هستند. این‌ها چندان اراده‌ای برای حکومت کردن ندارند و درواقع طالبان را ازلحاظ سیاسی پشتیبانی می‌کنند. لذا باید از این منظر به مسئله نگاه بشود که ما یک طالبان سیاسی داریم که در سطح ملی فکر می‌کنند و آمالشان تشکیل عمارت اسلامی است و یک طالبان غیرسیاسی داریم که بدنه اجتماعی طالبان است که آرمان طالب را قبول دارند و درمجموع طالب را عامل امنیت خودشان می‌دانند و آدم‌ها قابل‌اعتماد می‌دانند و لذا بهشان کمک می‌رسانند و طالبان هم به آن‌ها کمک می‌دهد و جمعیت‌های چندمیلیونی را در افغانستان شامل می‌شوند.

 

طالبان از ابتدا درصدد تعامل با شیعیان بوده و شیعه را به رسمیت شناخته است / حملات طالبان ماهیت قومیتی نداشته است / اساساً در چارچوب فکری طالبان مقوله‌ای به نام جنگ با شیعه وجود ندارد

مشرق: رابطه طالبان با شیعیان و مذهب تشییع چگونه است؟ آمریکا را دشمن اصلی و شیعه را دشمن فرعی محسوب می کنند یا خیر؟ اصلاً شیعه را دشمن تلقی می‌کنند؟ در قضیه داعش، داعشی‌ها اعتقاد دارند شیعه دشمن اول و یا نزدیک است و امریکا و غرب دشمن دور هستند که ابتدا باید با دشمن نزدیک جنگید و سپس به جنگ با دشمن دور پرداخت. می‌خواهیم بدانیم در طالبان هم همین نگاه وجود دارد؟

طالبان از همان ابتدا همواره شیعه را به‌عنوان بخشی از جمعیت افغانستان به رسمیت شناخته و درصدد تعامل با شیعه بوده است. زارعی: همان‌طوری که عرض کردم طالبان آمال‌اش را تأسیس امارت اسلامی در افغانستان قرار داده، طالبان پذیرفته است که در افغانستان همه پشتون نیستند و پذیرفته که در افغانستان همه‌سنی نیستند و این را قبول دارد و داعیه عمارت را بر مبنای واقعیت میدانی در نظر گرفته و لذا طالبان همیشه از همان ابتدایی که حرکت کرده از سال ۷۵ به بعد همواره شیعه را به‌عنوان بخشی از جمعیت افغانستان به رسمیت شناخته و درصدد تعامل با شیعه بوده و شیعه را دشمن خودش ارزیابی نکرده و به سمت درگیری با شیعه پیش نیامده کما اینکه شیعیان هم خودشان را طرف مقابل طالبان قرار نداده‌اند و درگیر نشدند.

البته طالبان در صحنه افغانستان درگیری‌هایی داشته که این درگیری‌ها عمدتاً طرف مقابلش یا نیروهای دولتی بوده‌اند. اعم از زمانی که مجاهدین سرکار بودند یعنی در سال‌های ۶۹ تا ۷۵ که امثال برهان‌الدین ربانی سردمداران دولت افغانستان بودند و چه در دوره‌ای که بعد از سقوط طالبان از سال ۸۰ تا به امروز وجود داشته طرف مقابل طالبان اولاً دولت بوده و ثانیاً آمریکایی‌ها بودند.

طالبان به‌تناسب این مسئله گاهی با آمریکایی‌ها درگیر شده گاهی با نیروهای دولتی درگیر شده است. در درگیری با نیروهای دولتی گاهی طرف مقابلش شیعه واقع‌شده مثلاً طالبان حمله کرده به یک‌بخشی که دست دولت بوده با نیروی دولتی برخورد کرده حالا در مقاطعی نیروی دولتی شیعه بوده و گاهی هم نیروی دولتی سنی بوده گاهی حمله کرده به یک نقطه‌ای که اکثریت نیروهای طرف حمله شیعه بودند گاهی اکثریتشان سنی بوده و در میان آنان شیعه هم بوده بنابراین حمله طالبان به‌طرف مقابلش ماهیت قومی نداشته و الآن هم ندارند؛ ماهیت‌های برخورد دولتی دارد.

طالبان می‌گویند من این دولت را به رسمیت نمی‌شناسم دست‌نشانده است و باید ساقط شود. درحالی‌که دولت پشتون است و سنی است و طالبان می‌گوید که این باید ساقط شود و دست‌نشانده امریکا است بنابراین این نیست که ما بگوییم طالبان نسبت به شیعه حساسیت دارد و حملاتش را متوجه شیعه می‌کند که بعد بپرسیم که دشمن اولشان امریکا است یا دشمن اول آنان شیعه است اساساً در چارچوب فکری طالبان مقوله‌ای به نام جنگ با شیعه وجود ندارد.

 

رویکرد آمریکا از مبارزه با طالبان به مذاکره با طالبان تغییر کرده است / طالبان در جنگ فرسایشی موفق عمل کرد / اخیراً نفوذ طالبان در شهرهای مهم افزایش یافته است / مناطق تحت کنترل طالبان از ۳ درصد به بیش از ۴۷ درصد رسیده است / آمریکا از طالبان تضمین امنیت سه پایگاه خود را می‌خواهد

مشرق: چرا آمریکایی ها امروز به مذاکره با طالبان روی آورده اند؟

باقری: اگر تحولات افغانستان را پس از ۲۰۰۱ موردمطالعه قرار دهیم می‌بینیم که آمریکایی‌ها باهدف مبارزه با تروریسم عمدتاً القاعده و طالبان با این ادعا در افغانستان حضور پیدا کرد ولی اکنون رویکرد مبارزه با طالبان به رویکرد مذاکره با طالبان تبدیل‌شده است.

دو دیدگاه است یا اینکه آمریکایی‌ها اساساً نتوانستند آن دولت - ملت‌سازی مدنظر و دموکراسی که جرج بوش ادعا داشت در افغانستان عملیاتی کنند یا اینکه مدیریت بحران از سوی آمریکایی‌ها منجر شد که این روند ادامه پیدا کند.

بحث مذاکره امروز می‌توان گفت آمریکایی‌ها سردرگم و از جنگ با طالبان خسته شده‌اند و به‌نوعی طالبان توانسته در جنگ فرسایشی موفقیتی کسب کند چون به‌هرحال در زمین خودش حضور دارد ولی آمریکایی‌ها هزینه هنگفتی که سالانه بالغ‌بر ۸/۸ میلیارد دلار طبق آمار جدیدی که اعلام کردند هزینه می‌کند.

طی سال‌های گذشته به‌ویژه در سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ بیشترین تلافات نیروهای آمریکایی را داده است که نزدیک به ۲۵۰۰ آمریکایی در افغانستان جان خودشان را ازدست‌داده‌اند فقط در ۴ سال گذشته دولت اشرف‌غنی طبق گفته اجلاس اقتصادی سوئیس بیش از ۴۵ هزار نیروهای امنیتی کشته‌شده‌اند؛ این وضعیت نشان می‌دهد که اوضاع امنیتی افغانستان به‌قدری وخیم بوده و با توجه به امارهایی‌که خود آمریکایی‌ها و منابع غربی اعلام می‌کنند نفوذ و کنترل طالبان در افغانستان زیاد شده است.

طبق آخرین آماری که موسسه سیگار (اداره کل بازرس ویژه بازسازی افغانستان) اعلام کرد، ۵۳ درصد خاک افغانستان تحت کنترل یا نفوذ دولت کابل است که حدود ۶۳ درصد جمعیت افغانستان در آن زندگی می کند و ۴۷ درصد بقیه تحت کنترل یا نفوذ طالبان است که عمدتاً مناطق روستایی و شهرهای کم جمعیت را در اختیار دارد که حدود ۳۷ درصد جمعیت دارند.

اما موضوعی که مهم است اینکه اخیراً طالبان با نفوذ در شهرهای مهم نظیر کابل و هرات و قندهار و نیز تجربه تصرف قندوز، فراه و غزنی بنوعی نشان داده است که می تواند دولت افغانستان را به چالش بکشاند و به همین جهت نیز مناطق تحت کنترل دولت افغانستان رو به کاهش است.

همچنین اداره موسوم به سیگار مناطق تحت کنترل دولت و طالبان را ماه به ماه مورد مقایسه قرار داده و سپس افزوده بود که حوزه نفوذ طالبان در ماه ژانویه ۲۰۱۹ نسبت به ماه گذشته میلادی افزایش و در مقابل، نفوذ دولت افغانستان بر مناطق در حال کاهش است. هر چند این موضوع می تواند جنبه سوگیرانه داشته باشد، اما در هر حال تحولات میدانی بنوعی به قدرت یابی طالبان کمک کرده است و این در حالیست که در سال ۲۰۱۸ بیشترین حملات هوایی امریکا بر علیه طالبان در افغانستان صورت گرفته است و متقابلاً حملات طالبان نیز با شدت بیشتری در سال گذشته میلادی صورت گرفت.

در نهایت باید گفت مناطق تحت کنترل طالبان در سال ۲۰۱۴ تنها سه درصد بوده و حوزه نفوذش ۱۳ درصد اعلام می شد؛ ولی اکنون مناطقی که تحت کنترل و یا تحت نفوذ طالبان است، بیش از ۴۷ درصد ارزیابی می‌شود.

اما اینکه انگیزه آمریکایی‌ها از مذاکره با طالبان چیست، باید بگویم که آمریکایی‌ها هزینه‌های‌شان بسیار بالا رفته و با توجه به نگاه اقتصادی که ترامپ به جنگ با افغانستان دارد و احساس کرده که جنگ پایان راه‌حل بحران در افغانستان نیست موضوع مذاکره را پیش کشیده اما اینکه آیا مذاکره برای صلح و ایجاد امنیت در افغانستان است، در این مورد باید شک کرد. چون آمریکایی‌ها اساساً طبق آن قرارداد امنیتی کابل واشنگتن و آن پایگاه‌ها و هزینه‌های کلانی که پایگاه بگران، گرم‌سیر، قندهار، شورابک و شیندند هرات هزینه کردند و ساخت‌وسازهای زیادی کردند این منطقی به نظر نمی‌رسد که قصد خروج داشته باشند.

ترامپ که پس از نشست دور چهارم نشست قطر که به شش روز طول انجامید اعلام کرد که به نتایج خوبی با طالبان رسیدیم و آقای خلیل‌زاد هم اعلام کرد که به چارچوب کلی توافقات دست‌یافتیم و این فاز جدیدی در ادامه مذاکرات با طالبان خواهیم داشت و به توافقات خوبی خواهیم رسید و بحث خروج امریکا از افغانستان را مطرح کردند اما مجلس سنا در امریکا اعلام کرد که آمریکایی‌ها اساساً قصد خروج از افغانستان را ندارند و فقط کاهش نیروهای آمریکایی مطرح است. به‌هرحال اگر در دوره ترامپ هم توافقاتی صورت بگیرد مطمئناً در دولت‌های بعدی این عملیاتی نخواهد شد.

خروج (آبرومندانه) از افغانستان یک سیاست اعلامی است که امریکا می خواهد از این طریق اوضاع را در افغانستان مدیریت کند. اما اینکه کاملاً از افغانستان خارج شود این هدف اصلی مذاکرات مستقیم آمریکا با طالبان نیست. اخیراً رسانه‌های افغانستان فاش کردند که توافقات و به نوعی معامله با طالبان صورت گرفته، اما با توجه به اوضاع و شرایط سیاسی و به اقتضای زمان، توافقات علنی خواهد شد. ظاهراً در این توافقات، آمریکایی‌ها اعلام کردند که حاضرند طالبان قدرت را در کابل به دست گیرد (که عمدتاً به اسم شریک ساختن طالبان در قدرت عنوان می کنند.) در مقابل طالبان حاضر است ضمن پذیرش حضور آمریکایی ها در دو یا سه پایگاه‌ها نظامی؛ به آنان حمله نکنند.

حتی گفته می شود طالبان از آمریکایی‌ها خواستار خلع سلاح ازبک ها، هزاره ها و تاجیکها نیز شده اند. البته این‌ها توسط طالبان تکذیب یا رد نشده اند و به‌هرحال دیدگاه‌ها مختلفی در درون افغانستان وجود دارد و من فکر می‌کنم که مذاکرات بیش از آنکه راهبردی و استراتژیک باشید به‌نوعی تاکتیکی است.

اگر در سناریوهای احتمالی آینده هم نگاه کنیم می‌بینیم که آمریکایی‌ها درواقع سه تا گزینه بیشتر ندارند. سناریوی اول اینکه طالبان در ساختار قدرت شریک بشوند و این در حالیست که اساساً گروه طالبان دولت افغانستان را به رسمیت نمی‌شناسد. گزینه یا سناریوی دوم این است که آمریکایی ها کاملاً از افغانستان خارج شود که بنظر نمی رسد با توجه به اهداف کلانی که برای خود در منطقه طراحی کرده و هزینه های زیادی داشته اند؛ به راحتی از افغانستان خارج شوند. سناریوی سوم رسیدن به توافق طرفین است. چرا که نه طالبان توان تصرف همه مناطق و پیروزی بر آمریکا و نیروهای امنیتی افغانستان دارد و نه دولت کابل و آمریکایی ها توان حذف کامل طالبان را دارند و مطمئناً در سناریوی سوم بحث یکسری توافقات با طالبان جدی است و ظاهراً توافقاتی نیز صورت گرفته یا صورت خواهد گرفت.

اما به باور من این توافقات منجر به ایجاد صلح و امنیت در افغانستان نخواهد شد. چرا که اساساً دغدغه آمریکا صلح و امنیت افغانستان نیست و خواسته اصلی طالبان نیز به حکومت رسیدن و قدرت گرفتن است و الا طالبان نیز تاکنون شیوه حکومتی و نظام سیاسی مدنظر را دقیق تبیین نکرده اند و بدون شک نوعی امارت اسلامی در دستورکار رهبران طالبان است.

در نهایت طبق توافقاتی که در دور آخر مذاکرات در قطر صورت گرفت، آمریکایی ها ظاهراً تعهد کرده‌اند که ۷۰۰۰ نفر از نیروهای خود را در مرحله اول از افغانستان خارج کنند و این منافعی برای آمریکایی‌ها دارد که مهمترین آن کاهش هزینه های نظامی است. ترامپ اعلام کرده پس از خروج ۷۰۰۰ نظامی تمرکزمان بر مبارزه با تروریسم بیشتر خواهد شد. این سخن ترامپ نشان می دهد که آمریکا قصد ترک افغانستان را نداشته و بدون شک پس از توافقات با طالبان، ناامنی ها به شکل دیگری در افغانستان صورت خواهد گرفت.

نکته دیگر اینکه در نشست قطر، آمریکا به خروج از افغانستان متعهد شده و طالبان نیز تعهد داده اند که افغانستان به کانون تروریسم و جولان تکفیری های داعش تبدیل نشود و به آمریکایی ها حمله صورت نگیرد. این مساله نشان می دهد که طالبان با داعش ارتباطاتی داشته، و آیا طالبان می تواند امنیت افغانستان را تضمین کرده و یا مراقب باشد تا داعش یا هر گروه دیگری در افغانستان جولان ندهد؟ مساله دیگر تعهد آمریکایی ها است که همیشه غیرقابل اعتماد بوده اند و بر عکس گفته شان در مبارزه با تروریسم عملاً از تروریسم حمایت کرده اند.

اما مساله دیگر این است که جامعه افغانستان یک جامعه اساساً دوقطبی است پشتون‌ها و غیر پشتون‌ها است. پشتون‌هایی که عمدتاً خواهان طالبان هستند و غیر پشتون‌هایی که طالبان را اساساً جنایتکار جنگی اعلام می‌کنند و خود را قربانی تروریسم طالبان تلقی می کنند. خانواده‌هایی که توسط طالبان به قتل رسیده، این‌ها دل‌خوشی از طالبان ندارند و به همین جهت نسبت به آمدن صلح در افغانستان بدبین هستند؛ اما مسئله‌ای که باید توجه کرد اینکه هم طالبان و هم امریکا حاضر به مذاکره مستقیم شده‌اند و شاید این بزرگ‌ترین دستاوردی باشد که قابل توجه است. اما مذاکره با رویکرد آمریکایی، ثبات آور نخواهد بود. چون تعریف آمریکا از تروریسم، امنیت و صلح وارونه و معکوس است.

در نهایت باید گفت در عین مذاکرات آمریکا و طالبان، جنگ بشدت در حوزه میدانی افغانستان ادامه دارد. فقط در حملات اخیر طالبان در کابل و هرات نزدیک به ۲۰۰ نفر از نیروهای نظامی افغانستان کشته و زخمی شده و یا بازداشت کرده‌اند. از سوی دیگر آمریکایی‌ها بیشترین حملات هوایشان را در ۲۰۱۸ انجام دادند و این نشان می‌دهد که نمی توان خیلی به نتایج مذاکرات خوش‌بین بود. آقای اشرف غنی رییس جمهور افغانستان در مجمع اقتصادی داووس سوءیس، شمار تلفات نیروهای امنیتی افغان از آغاز حکومت وحدت ملی تاکنون را بیش از ۴۵ هزار نفر اعلام کرد که نشان از اوضاع وخیم امنیتی افغانستان می باشد.

 

حتی اگر مذاکرات طالبان با آمریکا به نتیجه‌ای ختم شود باز هم ناامنی در افغانستان پایان نمی‌پذیرد

مشرق: اساساً وقتی آمریکا نمی‌خواهد نیروهایش را خارج کند و هر فرد مذاکره کننده می داند که طرف آمریکایی قابل اعتماد نیست برای مثال آمریکا از یک طرف ۷ هزار نیروی خود را خارج می‌کند از طرفی دیگر هزاران داعشی را روانه افغانستان می‌کند و یا چچنی ها را مستقیم از سوریه به افغانستان منتقل می‌کند و از آن طرف انتظار امنیت در افغانستان را دارد در آن طرف طالبان هم می‌داند که توان برقراری امنیت در افغانستان را ندارد و دو طرف با علم به این موضوع مذاکره می‌کنند، به نظر شما این مذاکرات واقعی است یا بیشتر ژست مذاکره است.

باقری: دقیقاً موضوع همین است من گفتم آمریکایی‌ها نگاه تاکتیکی به موضوع مذاکره دارند آمریکایی‌ها سعی می‌کنند با بخشی از طالبان مذاکره کنند اما بخشی از گروه‌های افراطی که در افغانستان حضور دارند همچنان مورد حمایت و پشتیبانی دستگاه‌های جاسوسی غربی‌ها خواهد بود. موضوع حمایت آمریکایی‌ها از داعش در افغانستان جدی است. بدون شک هر نوع توافقی در افغانستان صورت بگیرد، ناامنی‌ها درواقع پایان نمی‌پذیرد چرا چون داعش در بیخ گوش پایگاه آمریکایی‌ها در ننگرهار شکل و گسترش یافته است.

رشد طالبان یک مرزی دارد و بیشتر از آن امکان پذیر نیست / مذاکره با آمریکا برای طالبان یک ضعف محسوب می‌شود / طالبان راه همواری برای به قدرت رسیدن در پیش رو ندارد / بخشی از هزینه‌های طالبان توسط خود مردم تأمین می‌شود / طالبان برخلاف داعش نسبت چندانی با وهابیت ندارد و در بعضی احکام مانند شیعه عمل می‌کند

مشرق: میزان محبوبیت طالبان در پشتون‌ها و غیر پشتون‌ها چقدر است؟ چه درصدی از جمعیت افغانستان را طالبان و یا هواداران طالبان تشکیل می‌دهند؟ منبع مالی طالبان چیست؟ یعنی کشورهای همسایه کمک می‌کنند یا خودشان منبع درآمدی دارند؟ آیا نحوه زندگی و امور اجتماعی‌اش شبیه داعش است؟ یعنی برای مثال زن‌ها عیناً باید به احکام داعش عمل کنند یا احکامشان فرق می‌کند

سعدالله زارعی: سوال خوبی است بافت جمعیتی افغانستان به این صورت است که حدود ۴۵ درصد از جمعیت، پشتون است و بقیه جمعیت را، طوایفی همچون هزاره‌ها، تاجیک‌ها، شیعیان، ازبک‌ها و طیف های دیگر تشکیل می‌دهند. طالبان خاستگاهش قوم پشتون است در ازبک‌ها، هزاره‌ها، و شیعیان تقریباً نفوذی ندارند. پشتون‌ها هم به‌طور یکپارچه از طالبان حمایت نمی‌کنند دلیلش هم این است که برخی از پشتون‌ها داخل دولت افغانستان هستند، خودِ اشرف‌غنی پشتون است معاونش آقای عبدالله عبدالله ترکیب پشتون تاجیک است و خیلی از شخصیت‌های مثل آیت‌الله اسیف محسنی نیز پشتون هستند.

بنابراین این‌طور نیست که وقتی ما می‌گوییم ۴۵ درصد جمعیت افغانستان پشتون هستند یعنی طالبان ۴۵ درصد جمعیت را با خودش دارد، نه؛ اما بدون شک اکثریت پشتون‌ها با طالبان هستند یعنی اگر ما داخله‌ی پشتون‌ها را تقسیم کنیم می‌گوییم اکثریت‌شان طرفدار طالبان هستند، اقلیت‌شان هم طرفدار جریاناتی مثل همین آقای اشرف‌غنی و امثال این‌ها هستند.

طالبان به لحاظ ایدئولوژیک تلاش کرده که به‌اصطلاح قومی و طایفه‌ای دیده نشود ولی آنچه در عمل اتفاق افتاده این بوده که طالبان در مقابل بقیه تعریف‌شده است یعنی چه در دوره مجاهدین چه در دوره پس از مجاهدین چه در دوره خود طالب، طالبان در افغانستان در مقابل دیگران تعریف‌شده است و لذا شیعیان، هزاره‌ها، و امثال این گروه‌ها در بین خودشان به طالبان به‌عنوان دشمن نگاه می‌کنند؛ درمجموع اعتمادی به طالبان ندارند اگرچه خیلی از این‌ها بنا به دلایلی با طالبان درگیر هم نمی‌شوند؛ مثلاً در یک منطقه‌ای یک طایفه‌ای غیر طالب وجود دارد این‌ها می‌خواهند آنجا زندگی کنند درگیری طالب سبب بهم خوردن زندگی‌شان می‌شود و معمولاً این‌ها سکوت می‌کنند و در برابر طالب کاری نمی‌کنند ولی این به معنای موافقت و همراهی با طالبان نیست این‌یک جهتی است که در بحث‌های شمال باید در نظر بگیریم.

اگرچه در طول سال‌ها و ماه‌های اخیر حرکت طالبان در افغانستان از رشد قابل توجه‌ای برخوردار بوده ولی این رشد یک اندازه‌ای دارد به یک نقطه که می‌رسد تمام می‌شود و طالبان است و مخالفینش. بنابراین در یک‌کلام می‌توانیم بگوییم اگرچه در طول سال‌ها و ماه‌های اخیر حرکت طالبان در افغانستان از رشد قابل توجه‌ای برخوردار بوده ولی این رشد یک اندازه‌ای دارد به یک نقطه که می‌رسد تمام می‌شود و طالبان است و مخالفینش. بنابراین این‌طور نیست که طالبان برای گرفتن حکومت در کابل یک‌راه همواری دارد و بتواند بکوبد و برود تمام کند و مسائلش را خودش حل‌وفصل کند و تمام شود. که اگر این‌گونه بود طالبانی که در سال ۸۰ ساقط‌شده در سال ۹۷ در دوحه با آمریکایی‌ها نمی‌نشست مذاکره کند. خود مذاکره طالبان با آمریکایی‌ها فی‌نفسه یک ضعف حساب می‌شود برای اینکه طالبان می‌گوید آمریکایی‌ها نباید در افغانستان باشند حتی یک سرباز آمریکایی در افغانستان نباید باشد. خب شعار این است مذاکره برای چه هست و مذاکره ندارد و این‌یک اعلام است که شما اعلام می‌کنید و طرف مقابل باید گوش کند و عمل کند خود مذاکره برای طالبان یک نقطه‌ضعف حساب می‌شود و این نشان می‌دهد که طالبان با موانع مواجه شده است.

ضمن اینکه هنوز هم طالبان را در کابل تحمل می‌کنند. در کشورهای پیرامونی افغانستان مثل تاجیکستان، چین، پاکستان و هند در این‌جاها هم هنوز که هنوزِ نسبت به حکومت رسیدن طالبان دیدگاه منفی وجود دارد. پس طالبان راه همواری برای به قدرت رسیدن در پیش رو ندارد.

سؤال دوم شما درباره منابع تأمین مالی طالبان بود، ببینید طالبان بدون شک منابعی را از برخی دولت‌ها دریافت می‌کند ما اطلاع دقیقی از این مسئله نداریم که احیاناً طالبان از کدام کشور و در چه سطحی کمک دریافت می‌کند؛ اما اجمالاً مشخص است که یکسری کمک‌های عربی و غیرعربی به طالبان می‌شود.

اما این نکته را هم در نظر داشته باشید که طالبان یک گروه پرخرج و پرهزینه نیست طالبان الآن دولت ندارد و استقبال هم نمی‌کند که بخواهد در استان‌ها مسئولیت بگیرد، بنابراین هزینه اداره یک استان یا شهرستان و روستا بر دوش طالبان نیست. پس هزینه‌هایی که یک دولت می‌خواهد را طالبان ندارد.

نماز جماعت رهبران طالبان و نمایندگان دولت افغانستان در مسکو

هزینه‌های خود نیروهای طالبان خیلی خیلی پایین است من نمی‌دانم شما مستند «تنها میان طالبان» را که اخیراً از تلویزیون پخش شد، دیدید یا نه، در آنجا خیلی خوب وضعیتی که طالبان و افغان‌ها به‌طورکلی در تجهیزات و غذای دارند را تشریح می‌کند. خیلی زندگی ساده‌ای دارند تقریباً یک‌چیزی شبیه یمنی‌ها، یمنی‌ها چرا چهار سال دارند می‌جنگند باوجوداینکه محاصره هم هستند، کم نمی‌آورند، برای اینکه اساساً مردم قانعی هستند.

ضمن اینکه تجارت مواد مخدر هم در افغانستان تجارت پررونقی است و مناطق تحت کنترل طالبان هم در قاچاق تریاک نقش مهمی دارند. در اعترافات مقامات طالبان و همچنین آمار رسمی آمده است که بخشی از هزینه‌های طالبان توسط خود مردم تأمین می‌شود و مردم به طالبان در اداره کارهایی که بر عهده داردکمک می‌کنند.

این نکته را باید در نظر داشت که داعشی‌ها ازنظر فکری بسیار بسیار به وهابیت نزدیک هستند اما طالبان ازنظر فکری و فقهی نسبت چندانی با وهابیت ندارد مثلاً درباره زیارت قبور داعشی‌ها بسیار سخت‌گیرند اما طالبان زیارت قبور را قبول دارد و خودشان هم به زیارت قبور می‌روند یا درباره خون مسلمانان، طالبان قائل هست که ریختن خون مسلمان حرام است ولی این حرمت را داعشی‌ها قائل نیستند.

درعین‌حال یک مقوله‌ای به نام درگیری بین دو گروه وجود دارد اینجا که درگیری پیش می‌آید طالبان هم مثل گروه دیگری دست به کشتار می‌زند ولی این کشتارشان ماهیت اعتقادی ندارد. یعنی جنگ و درگیری بابت اعتقادات نیست که مثلاً یک دسته فلان اعتقاد و دسته دیگر اعتقاد دیگری دارد که همدیگر را تارومار کنند. نکته دیگری که در این قضیه وجود دارد این است که عناصری که فتوا می‌دهند از علما محسوب نمی‌شود می‌بینی یک طلبه جوان ۱۷ ساله در سوریه فتوا داده باید در مسجد جامعی که یک علامه‌ای به نام «رمضان‌البوتی» در آنجا اقامه نماز می‌کند و بزرگ‌ترین عالم سوریه است که اتفاقاً این طلبه ۱۷ ساله شاگرد همین عالم بوده، فتوای قتل صادر می‌کند اما طالبان این‌گونه نیستند که فتوایشان در دست جوان‌هایشان باشد طالبان فتواها را در حدود مشایخشان انجام می‌دهند.

اگر بخواهیم مسئله دیگر در همین بُعد اشاره‌کنیم، طالبان پذیرفته که باید با شرایط کنار بیاید لذا وقتی به آن‌ها صحبت می‌کنیم می‌گویند ما را با آنچه که در فاصله‌ی سالهای ۷۰ و ۸۰ بوده یعنی با دوره طالبان گذشته بوده نبینید ما قبول داریم یکسری تندروی‌هایی داشتیم که باید اصلاح کنیم و اصلاح خواهیم کرد و این نشان می‌دهد که طالبان در این مدت تتور هم کرده درعین‌حال یک نکته‌ای هم وجود دارد با این وصف چرا ما باید از به قدرت رسیدن یک گروه مثل طالبان نگران باشیم.

 

تمام کشورهای منطقه از به قدرت رسیدن طالبان نگران هستند / جمهوری اسلامی طالبان را به عنوان بخشی از جامعه افغان قبول دارد و به رسمیت می‌شناسد

مشرق: اتفاقاً می‌خواستم همین سؤال را در بّعد وسیع‌تری کنم هند و چین نمی‌توانند رابطه خوبی با حکومتی به نام طالبان برقرار کنند، چرا؟ و یا موضع ایران، روسیه، ترکیه و عربستان در قبال به حکومت رسیدن طالبان چیست؟

زارعی: ببینید یک مسئله مهمی که در اینجا وجود دارد به‌هرحال طالبان هر اصلاحاتی هم صورت بدهد یک حکومت و دولت طایفه‌ای به شمار خواهد آمد و این می‌تواند ایجاد تحریک کند در کشورهایی که با طوایف مواجه‌اند مثلاً خود جمهوری اسلامی ما در اینجا با طوایفی مواجهیم که می‌توانند در شرایطی تحت تأثیر قرار بگیرند و لذا تأثیر سیاسی و معنوی به قدرت رسیدن طالبان در ایران می‌تواند نگرانی ایجاد کند.

اگرچه طالبان اصرار دارد بگوید که من تجدیدنظر کردم و احتمالاً هم درست می‌گوید اما درعین‌حال به خاطر سابقه بد، کشورها یک نگرانی‌هایی بابت به قدرت رسیدن طالب دارند. همین نگرانی طبیعتاً می‌تواند در روسیه مطرح شود بالاخره طالبان با آن تابلو به قدرت می‌رسد و می‌گوید من امارت تشکیل دادم برای کسانی که در تاتارستان، درچچن در محیط پیرامونی روسیه در آنجا حضور دارند این می‌تواند برای آن‌ها تحریک‌آمیز باشند یا برای چینی‌هایی که در ایالت سین‌کیانگ با برخی گروه‌های افراطی مواجه‌اند این مسئله که بار دیگر طالبان به قدرت برسد می‌تواند برای آن‌ها باعث نگرانی بشود همین نگرانی را هندی‌ها دارند بابت بخش‌هایی از جوامع هند، شما می‌دانید که حدود ۱۰۰ میلیون نفر از جمعیت هند مسلمان هستند و در داخل بخش‌هایی از این‌ها گروه‌های افراطی هستند.

بنابراین اگرچه طالبان اصرار دارد بگوید که من تجدیدنظر کردم و احتمالاً هم درست می‌گوید اما درعین‌حال به خاطر سابقه بد، کشورها یک نگرانی‌هایی بابت به قدرت رسیدن طالب دارند.

در عین این‌که واقعاً کشوری مثل جمهوری اسلامی ایران، طالب را به‌عنوان بخشی از جامعه افغانستان و شهروند افغانی قبول دارد و تعامل با جامعه افغانی که بخشی از آن در شکل طالبان نمودار می‌شود را لازم می‌داند اما درعین‌حال مثل بقیه کشورهای دیگر منطقه ملاحظات امنیتی و اجتماعی خودش را دارد.

عربستان در این صحنه به نظر می‌آید یک حالت کم‌تحرکی دارد. شاید هم دلیلش این است که یک‌طرف ماجرا در افغانستان آمریکایی‌ها هستند، دولت سعودی در سال‌های اخیر یک رابطه گرمی با دولت اشرف‌ِغنی داشته و با آمریکایی‌ها هم رابطه خوبی داشته‌اند و به نظر هم نمی‌آید که عربستانی‌ها خیلی موافق باشند که طالبان قدرت بگیرد.

آمریکا و طالبان موافق برگزاری انتخابات در شرایط فعلی نیستند / طالبان خود را پیروز مذاکرات می‌داند

مشرق: بسیاری از کارشناسان معتقدند آینده انتخابات افغانستان در گرو مذاکرات طالبان با آمریکاست، آیا مذاکرات نتیجه انتخابات را تغییر خواهد داد و یا دولت خواهد توانست قبل از به نتیجه رساندن حداقلی مذاکرات، انتخابات را برگزار کند و طالبان را در عمل انجام شده قرار دهد؟

باقری: وقتی‌که آقای خلیل‌زاد به‌عنوان نماینده ویژه امریکا در امور صلح انتخاب شد اعلام کرد، پیش از برگزاری انتخابات بایستی مذاکرات با طالبان به نتیجه برسد و از همین جهت علی‌رغم مخالفت‌هایی که دولت آقای اشرف‌غنی داشت ۴ ماه انتخابات به تعویق افتاد و آمریکایی‌ها سعی می‌کنند که قبل از برگزاری انتخابات افغانستان، موضوع توافقات با طالبان را به نتیجه برسانند.

اما آقای اشرف‌غنی در نشست ژنو یک طرح صلحی را ارائه کرد و اعلام کرد زمانی با طالبان مذاکره می‌کند و می‌پذیرد که حملاتش را کاهش دهد که طالبان با داعش و گروه‌های تروریستی دیگر متحد نشود و به‌اضافه اینکه حق‌وحقوق زنان و موضوعات مدنی را رعایت کند. به عقیده دولت صلح یک موضوع پیچیده و زمان بر است و باید به بعد از برگزاری انتخابات موکل شود.

اما این را نه آمریکایی‌ها قبول کردند و نه طالبان. طالبان می‌گوید دولت افغانستان مشروع نیست و انتخابات ریاست جمهوری اصلاً مشروعیت ندارد. طالبان حاضر نیست انتخاباتی را قبول کند که قبل از توافقات باشد به همین جهت چندتا پیش‌شرط اعلام کرده بود که مهم‌ترینش خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، لغو پیمان امنیتی کابل-واشنگتن و آزادی زندانی‌های سیاسی و فرماندهان طالبان از زندان‌های آمریکایی بود و در مرحله بعد طرح آتش‌بس و تشکیل دولت موقت، تغییر قانون اساسی افغانستان و درنهایت برگزاری انتخابات آزاد است، این درواقع خواسته اصلی طالبان از مذاکرات بوده و بحث کاهش نیروهای آمریکایی به‌نوعی یک فرصتی را به طالبان داده که به‌نوعی خودش را فعلاً پیروز مذاکرات بداند و اعلام می‌کند که ما حداقل توانسته‌ایم این موضوع را به آمریکایی‌ها تفهیم کنیم و زمان‌بندی ۱۸ ماه را برای خروج از افغانستان پیش کشیده‌اند البته بعد از گمانه‌هایی که درواقع زده شد هم خلیل زاد و هم طالبان گفتند درباره خروج ظرف ۱۸ ماه فعلاً توافق کامل صورت نگرفته است.

 

منافع جمهوری اسلامی در ثبات است / عربستان و رژیم صهیونیستی، وضع موجود در منطقه را به ضرر خودشان می‌دانند / ما با روس‌ها می توانیم همکاری کنیم ولی با آمریکا نه / هر جا طالبان حرکت ثبات‌بخش انجام دهد موردحمایت ما است

مشرق: آیا با روی کار آمدن دولت طالبان منافع جمهوری اسلامی به عنوان همسایه بزرگ افغانستان بیشتر تامین خواهد شد یا در وضعیت فعلی که آمریکا در این کشوره حضور دارد، حکومت و دولت رسمی و قانونی بر سر کار است و طالبان به صورت غیر رسمی قدرت دارد، برای ما منفعت دارد؟

زارعی: ببینید برای جمهوری اسلامی به‌طورکلی بیشترین چیزی که منفعت دارد در منطقه، ثبات است. برخلاف آنچه که آمریکایی‌ها تبلیغ می‌کنند منافع ما در ثبات است. منتهی این ثبات چگونه به دست می‌آید اختلاف اینجاست ما معتقدیم که ثبات از طریق همکاری به دست می‌آید و عواملی که اساساً برمبنای عدم همکاری در منطقه تحریک می‌کنند این‌ها نمی‌توانند در منطقه، طرف ثبات باشند و درنتیجه ما نمی‌توانیم با نقش‌آفرینی آن‌ها موافق باشیم.

به‌طور خاص عرض کنم مثلاً عربستان یا رژیم صهیونیستی، اساساً وضع موجود در منطقه را به ضرر خودشان می‌دانند لذا تئوری این‌ها تغییر است. تغییر از منطقه مقاومت به منطقه‌ای که درگذشته بوده و وابسته بوده به امریکا، منافع و امنیتشان و آینده‌شان را درگرو تغییر جست‌وجو می‌کنند و لذا می‌بینید که سعودی‌ها در یمن برای مقابله باثبات، یک جنگی را راه انداختند که درواقع در این جنگ وضع جاری یمن، که یک دولت قدرتمند در آنجا داشت، شکل می‌گرفت، تغییر بدهند و درواقع پس بزنند آن قدرت و نیرویی که در یمن در حال شکل‌گیری بود. وضع صهیونیسم‌ها هم معلوم است روند را به ضرر خودشان تلقی می‌کنند.

حرف ما این است می‌گوییم در منطقه پایه امنیت ثبات است؛ ثبات از طریق همکاری به دست می‌آید باید بدانیم نیروهای همکار در منطقه چه کسانی هستند، بعضی‌ها دو جز اول را می‌گیرند ثبات و همکاری، اما توجه ندارند که در منطقه ما همکاری با نیروهای معارض شکل پیدا نمی‌کند. لذا مثلاً می‌بینیم در وزارت خارجه ما صحبت می‌شود که آقا منطقه وضعش این‌گونه است، برویم ثبات بدهیم از طریق چی؟ از طریق عربستان، عربستان اصلاً استراتژی‌اش تغییر است و استراتژی تو ثبات است چطور این ثبات تو می‌تواند در کنار استراتژی سعودی بشیند؟ بریم با امریکا مذاکره کنیم، امریکا استراتژی اش تغییر است برای شما ثبات است چگونه می‌تواند این دوتا کنار هم قرار بگیرد.

بنابراین ما می‌گوییم در منطقه ما ائتلاف همکاری جویانه‌ای شکل می‌گیرد که در ذات خودش استراتژی واحد داشته باشد چرا ما با روس‌ها می‌توانیم همکاری کنیم ولی با آمریکایی‌ها نه؟ برای اینکه ما و روسیه در ثبات به همکاری می‌رسیم ما می‌خواهیم سوریه، لبنان و عراق ثبات داشته باشد در تاجیکستان، قرقیزستان، آذربایجان، ارمنستان، یا ترکیه می‌خواهیم ثبات باشد ما می‌توانیم با همه همکاری کنیم چون نگاه‌مان یکی است و می‌توانیم یک جبهه تشکیل بدهیم کما اینکه در سوریه تشکیل دادیم و موفق شدیم.

ما با امریکا نمی‌توانیم چون ایدئولوژی اش تغییر است و شرایط را برای خودش نامطلوب ارزیابی می‌کند در افغانستان ما ایدئولوژی‌مان ثبات است نیروهایی که به ثبات کمک می‌کنند به‌طور طبیعی در کنار ما قرار می‌گیرند، هر نیرویی می‌خواهد باشد.

لذا موضع ما با طالبان مشخص است ما می‌گوییم طالبان هر جهتی را که در راستای ثبات و هم‌زیستی اقوام طی کند موردحمایت ما است و هر اقدامی را که بخواهد افغانستان را به آشوب بکشد با تک‌روی یا هر چیز دیگر این مقابل نقطه منافع ما است. طالب باشد یا غیر طالب باشد فرق نمی‌کند عنصری که ثبات را بهم می‌ریزد قانون را بهم می‌ریزد منطق را بهم می‌ریزد انتخابات و رای را بهم می‌ریزد و اجازه برگزاری انتخابات نمی‌دهد. این نمی‌تواند ثبات‌بخش باشد.

هر جا طالبان حرکت ثبات‌بخش انجام دهد موردحمایت ما است از آن طرف هم هر جا دولت افغانستان حرکتش ثبات‌بخش باشد موردحمایت جمهوری اسلامی است هر جا همین دولت در جهت تنش حرکت کند که یکی از عوامل تنش هم نزدیک شدن به عوامل تنش است یعنی نزدیک شدن به امریکا نزدیک شدن به سعودی این‌ها عوامل به هم زننده است آنجا ما نقطه مقابل آن‌ها قرار می‌گیریم.

من فکر می‌کنم افغانستان به‌مرور دارد به یک نقطه عقلانیتی می‌رسد که طوایف داخل افغانستان را به سمت همگرایی و کار باهم سوق می‌دهد و من فکر می‌کنم اینکه آمریکایی‌ها آمدند در قطر نشستند با طالبان توافق‌نامه‌ای را امضا کردند که در ان توافق‌نامه آمده بود آمریکایی‌ها ظرف ۱۸ ماه باید تمام نیروهای نظامی‌اش را از افغانستان خارج کنند این‌ها برمی‌گردد به اینکه چشم‌انداز در افغانستان چشم‌انداز ثبات است.

پرچم چشم‌انداز ثبات دست ایران و روسیه است. فرق مذاکرات دوحه و ابوظبی با مذاکرات مسکو این بود در مذاکرات مسکو هم طالبان بود هم دولت افغانستان؛ اما در مذاکرات ابوظبی و دوحه فقط طالبان بود. این معنایش این است که آن‌ها دارند یک‌طرف را چاق می‌کنند علیه یک‌طرف دیگر، ما می‌گوییم این خلاف ثبات است و لذا ما موضع‌مان راجع به طالبان و دولت مشخص است هر جا در هر نقطه‌ای به سمت ثبات بروند و مردم افغانستان آرامش داشته باشند ما کنارشان هستیم و هر جا که سمت تنش می‌روند طبیعتاً ما در کنار تنش‌آفرین نیستیم.

از وقتی که در اختیار مشرق قرار دادید سپاسگزاریم.

منبع: مشرق

ارسال نظرات